فهرست مطالب

مقدمه. 3

ولادت و تحصيلات ابتدايي... 3

تحصيل در حوزه و اساتيد ايشان.. 4

اجازه‌نامه ها 5

ديدار از زادگاه. 5

فراز هايي از فضيلت... 6

1. محب اهل بيت(ع) (روضه هاي ماهانه) 6

2. زهد و بي‌اعتنايي به دنيا (ساده زيستي) 7

3. نماز و روزه استجاري.. 7

4. تهجد (نماز شب) 8

5. عزت نفس..... 8

6. احتياط شرط عمل.. 9

7. كيسه آقا جون؛ 10

8. تاثير سوره ياسين؛ 10

مبارزات سياسي.. 11

1. عاشق امام؛ 11

2. مسأله گويي بهانه‌اي براي تبليغ امام(ره) 12

3. آقاي صلواتي.. 13

4. دعاي توسل.. 13

5.تبعيد به قزوين بهانه‌اي براي ديدار امام (ره) 14

6 . اعلاميه هاي فضلاي قم.. 14

7. بازار تهران.. 15

8 . نچشيدن ثمره انقلاب... 16

9. پيچيدن بوي عطر. 17

پي‌نوشت‌ها 18

مقدمه

شهرهاي كوچك و بزرگ ايران اسلامي خصوصا استان عالم پرور قزوين همواره در گستره تاريخ خود، نظاره‌گر درخشش اختران تابناك آسمان علم و ايمان بوده است، يكي از اين اختران گمنام كه دامنه فيضش بر سر همگان سايه گستر بود، مرحوم شيخ فضل الله قاسمي قزويني (كله دره‌اي) بود كه در اين مجال كوتاه نگاهي به زندگي سراسر افتخار او مي‌افكنيم:

 ولادت و تحصيلات ابتدايي

اين عالم بزرگوار در حدود سال1287 ه ش در يكي از روستا هاي بوئين زهرا به نام (كله دره) كه در آن زمان از جمله روستاهايي بود كه در استان قزوين جزء مراکز بهاييت شناخته مي‌شد[1] ديده به جهان گشود. پدرش فتح الله و مادرش عزيزه خانم نام داشت.

ولي ايشان در حدود سن نوجواني به علت سالم نبودن اطرافيان محيط روستا از بهائيان و همچنين بهايي بودن معلم مكتب كه از طريق قزوين حمايت مي‌شد[2] روستا را به قصد ديدار برادر بزرگش به تهران ترك مي‌كند چون برادر بزرگش در دانشکده افسري تحصيل مي کرد. ايشان هم علاقمند مي شود و تحصيلات خود را تا اواخر دانشكده افسري ادامه مي‌دهد. ولي وقتي به عاقبت اين شغل خوب فكر مي‌كند كه در آينده چه خواهد شد اين رشته را رها مي‌كند [3]و از آنجا همراه16 نفر از دوستان هم دوره خود به شهر قم فرار مي‌كنند و در فيضيه كه در آن زمان به عنوان حريم شناخته مي شد پناه مي‌آورند؛ تا سربازان قزاق كه دنبال آنها بوده اند نتوانند آنها را دستگير كنند. ايشان بعد از پناه آوردن به قم روزها در يک نانوايي مشغول کار مي‌شود و شبها فيضيه را محل پناهگاه خود قرار مي‌دهد، تا اينكه شبي قزاق حريم را شكسته و وارد فيضيه مي‌شود تا آنها را دستگير كند ، از قضا ايشان در آن شب در محل كار خود (نانوايي) خوابيده بود و لذا قزاق 15 نفر ديگر را گرفته و اين جوان حقيقت جو به دنبال سر نوشت خود براي شروع زندگي جديد و سعادتمندانه در قم باقي مي‌ماند[4]

تحصيل در حوزه و اساتيد ايشان

ايشان در حدود سال 1309 كه وارد قم مي شود 22 سال داشته و علوم حوزوي را در اين سن شروع مي‌كند در مورد نحوه چگونگي طلبه شدن ايشان نقل كرده‌اند[5] (مدتي كه فيضيه را پناهگاه خود قرار داده بود با روش و منش طلاب آشنا مي‌شود و به طلبگي علاقمند شده و از طريق آشنايي با مرحوم حضرت آيت الله حائري يزدي (مؤسس حوزه علميه قم) درجه افتخار سربازي امام زمان (عج) را كسب مي كند.

از جمله اساتيدي كه ايشان در محضرشان تلمذ كرده را مي‌توان چنين نام برد.

1.حضرت آيت الله حائري يزدي(موسس حوزه علميه قم).

2. حضرت آيت الله سيد صدرالدين صدر.

3. حضرت آيت الله محمد تقي خوانساري.

۴-حضرت آيت الله بروجردي.

5. حضرت آيت الله سيد محمد حجت.

6.حضرت آيت الله مرعشي نجفي.

7. حضرت آيت الله گلپايگاني.

8.حضرت آيت الله اراكي.

9.حضرت آيت الله عباسعلي شاهرودي.

10. حضرت آيت الله امام خميني (ره).

11. حضرت آيت الله مهدي مازندراني.

اجازه‌نامه ها

ايشان از مرحوم امام خميني (ره) در سال 1343 ش، در امور حسبيه و تصدي امور شرعيه و از مرحوم آقاي خوئي (ره) در سال 1345ش، در بيان مسايل شرعيه و تصدي امور حسبيه از قبيل تجهيز و تكفين و نماز بر ميتي كه ولي نداشته باشد اجازه نامه دارند، البته با سابقة علمي كه ايشان داشته ممكن است كه از حضرات آيات ديگر هم اجازه نامه هاي ديگري داشته كه متاسفانه در دسترس نمي‌باشد.

ديدار از زادگاه

ايشان بعد از كسب علم و فضل در حوزه علميه قم در حدود سالهاي 1319و 1320 براي اولين بار براي ديدار تنهاترين بازمانده خود يعني خواهرش به زادگاه خود بر مي‌گردد. و اين در حالي بود كه مردم روستا استقبال با شكوهي را از اين مرد بزرگ به عمل مي‌آوردند و مردم، گروه گروه براي ديدن ايشان در منزل خواهرشان مي‌رفتند، ايشان در همان سفر اول با بهائيان بر خورد مي‌كند و آنها را ارشاد به دين اسلام مي‌كند و با طرد كردن آنها از خود امر به معروف و نهي از منكر مي‌كند و به آنها مي‌فهماند كه اين آييني كه انتخاب كرده اند. نجس است و شما بايد به دين اسلام بگرويد.

در اين مورد نقل مي‌كنند كه (حتي بعضي از اربابان بهايي به ايشان وعده كمك براي ادامه تحصيل مي‌دهند (تا با آنها و آيين شان كاري نداشته باشد) ولي آن عالم بزرگوار آنها را از خود طرد مي‌كند و با شجاعت تمام مي‌گويد من به كمك شما‌ها احتياجي ندارم.)[6]

فراز هايي از فضيلت

1. محب اهل بيت(ع) (روضه هاي ماهانه)

مجلس ذكر اهل بيت به اندازه‌اي ارزشمند است كه امام صادق (ع) ضمن سفارش به آن، بهترين مردم را كسي ميداند كه از حق ايشان ياد كند و ديگران را به اين كار فرا خواند، آنجا كه به داود بن سرحان فرمود (اي داود، سلام مرا به دوستانم برسان و گفته مرا براي آنها باز گو كن كه ...اگر گرد هم آمدند پس به ياد ولايت ما مشغول شدند كه همانا در گرد هم آمدن و ياد آوري شما، زنده كردن  ما است و بهترين مردم پس از ما كسي است كه به امر (ولايت) ما ياد آور باشد و مردم را به ياد آوري ما فراخواند.[7]

ايشان (به شهادت خيلي از بزرگان قم) مساله گوي خوبي بوده و علاوه براين منبري و روضه خوان خوب و ماهري هم بوده, مع الوصف اول هر ماه قمري در منزلشان به خاطر عشق و محبتي كه به اهل بيت(ع) داشته، روضه خواني[8]را دعوت مي كرد و ذكر اهل بيت(ع) و مصيبت آنها را ياد آور مي‌شد, محبت ايشان به اهل بيت و اهميت ايشان به برپايي مجالس اهل بيت (ع) به قدري والا بود، كه همسر ايشان مي‌گويند( در اواخر عمر شريف شان روزي آمد و گفت تو كه مي‌گوي من پسر ندارم، اين منزل را به نام تو مي‌كنم كه بعد از من محتاج نشوي البته براي واگذاري خانه يك شرطي را گذاشت،‌و آنهم اينكه در اين منزل، روضه هاي ماهانه ترك نشود و ذكر و ياد اهل بيت(ع) در منزل هميشگي باشد و لذا بعد از فوت ايشان كه قريب به 30 سال است اول هر ماه اين روضه ها را به وصيت خود آقا ادامه دادم.[9]

2. زهد و بي‌اعتنايي به دنيا (ساده زيستي)

حضرت آيت الله مسعودي خميني در اين مورد فرمودند كه (من با اينكه به منزل آشيخ فضل الله قزويني رفت و آمد نداشتم ولي زماني كه ايشان را در منزل امام مي‌ديدم از نحوه لباس پوشيدنش كه بسيار ساده و در عين حال تميز بود، و هم چنين از ظاهر زندگي‌اش مي‌فهميدم كه به دنيا زياد علاقه ندارد و آدم ساده زيستي بود).[10]

و باز در مورد ساده زيستي ايشان از پير مردان روستاي كله دره نقل شده كه( وقتي ايشان در ماه رمضان سال 1331 ش. به دعوت مردم روستا به زادگاهش براي تبليغ آمده بودند در آخر ماه مبارك رمضان، بالاي منبر خطاب به مردم گفته بود كه من يك ماه براي شما مساله گفتم ( و براي شما تبليغ كردم) و در اين ماه يك عبا براي شما پاره کرده ام (ظاهرا عبايش پاره شده بود) اگر خواستيد يك پول عبا (در قبال زحمات يك ماهه) به من بدهيد اگر هم نخواستيد ندهيد من رفتم.[11]

3. نماز و روزه استجاري

حضرت آيت الله علي پناه اشتهاردي كه از رفقاي ايشان بوده در مورد زندگي ايشان فرمودند (زندگي براي ايشان سخت مي‌گذشت، غالبا زندگي را از طريق نمازها و روزه هاي استيجاري مي‌گذراند.[12] و حتي حضرت آيت الله ملكوتي مي‌فرمودند منزلي كه خريدند از طريق روزه و نماز استيجاري توانستند بخرند[13] (و از مستاجري در بيايد).

4. تهجد (نماز شب)

امام حسن عسكري (ع) فرمودند: « إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّيْلِ» اتصال و وصول به خداوند سفري است كه جز با شب زنده‌داري طي نمي‌شود.[14]حضرت آيت الله افتخاري فرمودند: «ايشان اهل تهجد بودند و زياد مي‌ديدم كه به حرم مطهر حضرت معصومه(س) ( براي عبادت) اياب و ذهاب مي‌كند».[15]

حجت الاسلام آشيخ رحيم بوئيني مي‌فرمودند (با اينكه مسير راه حرم تا منزل ايشان دور بود هر وقت قبل از نماز صبح به حرم مي‌رفتم مي‌ديدم ايشان براي نماز ايستاده).[16] و نماز شب مي‌خواند و هم چنين خانواده ايشان مي‌گويند كه (من در زندگي مشتركمان روزي را نديدم كه ايشان نماز را در منزل بخوانند و هميشه 3 نوبت نمازها را در حرم مطهر مي خوانند و در اين چند سال يك شب نماز شبش ترك نشد.)

رسول خدا فرمودند: « عَلَيْكُمْ بِقِيَامِ اللَّيْلِ فَإِنَّهُ دَأْبُ الصَّالِحِينَ قَبْلَكُمْ» بر شما باد شب زنده‌داري كه آن شيوه صالحان پيش از شماست.[17]

5. عزت نفس

امام باقر (ع) فرمودند:« وَ الْيَأْسُ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِنِ فِي دِينِهِ» چشم نداشتن به دست مردم موجب عزت ديني مومن است.»[18]

اين عالم با عزت با اينكه از نظر مالي همان طور كه اشاره شد حال و روز خوبي نداشتند ولي عزت نفس هيچ موقع نگذاشت ، دست پيش ديگران دراز كند و با همان زندگي طلبگي و نماز و روزه هاي استجاري روي پاي خود ايستاد.

در اين مورد يكي از دامادان ايشان مي گويند [19] (زماني كه ايشان را به مسجد جامع تهران منتقل كردند چون من در تهران تحصيل مي‌كردم، گاه گاهي به او سر مي‌زدم كه وضع ايشان از جهت معيشت و خورد و خوراك چگونه است ولي در اين چند سال يك بار هم در خواست كمك نكرد و به سادگي از كسي طلب كمك نمي كرد.) و كارهاي خود را خودش انجام مي داد.

6. احتياط شرط عمل

يكي از خصوصيات بارز ايشان احتياط در مسايل ديني و حلال و حرام بود، كه حاكي از اعتقادات والي دروني ايشان مي‌باشد.

در اين مورد خانواده ايشان[20] مي‌گويد (زماني ما خانه‌اي داشتيم كه دو طبقه داشت (طبقه بالا داراي دو تا اتاق و طبقه دوم داراي يك اتاق) ايشان روزي گفتند كه طبقه پايين اضافه است و من را مكه‌اي كرده (يعني يك طبقه براي ما كفايت مي‌كند و با وجود طبقه بعدي من مستطيع شده ام) لذا طبقه پايين را فروخت و مشرف به خانه خدا شد.)

همچنين يكي از دامادهاي ايشان[21] مي‌گفتند (ايشان خيلي به دولت وقت حساس بودند حتي حقوق دولتي را جايز نمي‌دانستند و آن زماني كه ايشان به مسجد بازار تهران منتقل شدند من و خانواده ام در تهران زندگي مي‌کرديم و من با اينكه در يك ارگان ديني تدريس مي‌كردم ايشان از پول و حتي از چاي منزل من استفاده نهي‌كردند و اگر زماني هم براي ديدن دختر و نوهايش مي‌آمد جلوي در بچه ها را مي‌ديد و منزل نمي آمد چونكه احتياط مي‌كردند كه نكند حقوق من از مدارس دولتي گرفته مي‌شود.

7. كيسه آقا جون؛

مردان خدا هميشه در پي‌آنند كه به خلايق خدا خدمتي را بكنند و نياز هاي مردم را بر آورده كنند امام رضا (ع) در اين باره مي‌فرمايند:«خداوند را در روي زمين بندگاني است كه در برآورده ساختن نياز هاي مردم تلاش ميكنند. اينان روز قيامت در امانند...»[22]

خانواده ايشان نقل مي‌كردند كه ايشان در اواخر عمر شان كه در بستر بيماري خوابيده بودند 20 هزار تومان بيشتر نداشتند و 10 هزار تومان آن را به من دادند و گفتند كه اين را به عنوان قرض الحسنه به اطرافيان بدهيد، همسر ايشان مي‌گويد به ايشان گفتم كه من سواد ندارم آقا گفتند كه بده به دختر بزرگمان ولي ايشان هم گفتند من چونكه زنم نمي توانم عهده دار اين قرض الحسنه باشم بعدا آقا فرمودند كه پس بدهيد به آقا جواد رحمه الله (نوه بزرگ ايشان كه خيلي به آقا جواد علاقه داشتند و تعبير به رحمه الله هم حاكي از اين علاقه است) تا عهده دار اين قرض الحسنه شود و اين قرض الحسنه به كيسه آقا جون معروف شده و هر كس از اطرافيان و آشنايان نياز داشته باشند اين پول به او داده مي‌شود و در زمان عودت هركسي كه خواست هديه‌اي روي آن براي افزايش كيسه آقا جون ميگذارد والآن كه حدود 30 سال از آن قضيه مي گذرد موجودي كيسه آقاجون به 250هزار تومان افزايش يافته و بعضي از مشکلات اطرافيان را حل مي کند.[23]

8. تاثير سوره ياسين؛

صبيه بزرگ ايشان مي‌گويند روزي ماموران ساواك كه دنبال ايشان بودند در سر خيابان به بهانه اينكه ما فروشند هستيم با چرخ فروشندگي منتظر ايشان بودند و ايشان رفتند حرم مطهر حضرت معصومه و بعد از مدتي برگشتند و من را صدا كردند و گفتند (ماموران ساواك را مي‌بيني قبل از اينكه به حرم بروم سوره ياسين را خواندم و به صورتشان فوت كردم، من رفتم به حرم و برگشتم ولي اينها هنوز منتظر من هستند تا من بيرون بيايم.)

مبارزات سياسي

1. عاشق امام؛

اين عالم بزرگوار يكي از شاگردان مخلص و وفادار امام بود تا آخر عمر در راه امام و اهداف امام قبول رنجهايي كرد چرا كه امام (ره) شاگرداني تربيت كرد كه مثل خودش تا آخر عمر براي انقلاب سوختند  تا اين انقلاب به ثمره رسيد.

ايشان از دروس فقه، اصول، و فلسفه و اسفار و شرح منظومه امام(ره) تلمذ كردند و بارها در دوران مبارزات خود از امام(ره)  حمايت كرد و حتي به شهادت حضرات آيات (روح الله شاه آبادي, مومن، طاهري خرم آبادي، مسعودي خميني، سبحاني و تاكندي و...)[24] ايشان علاقه شديدي به امام داشتند و در اين مورد حضرت آيت الله اشتهاردي مي‌فرمودند كه (ايشان مردي باتقوايي بودند كه نسبت به امام خيلي علاقه داشتند و شايد كمتر كسي مثل آقاي شيخ فضل الله قزويني در آن زمان به امام ابراز علاقه مي كردند و حتي در آن زمان كه امام (ره) مرجعيتش معلوم نبود ايشان مي‌گفتند (امام اعلم ما في الارض است).[25]

البته اين علاقه يك طرفه نبود، بلكه امام هم هميشه نسبت به ايشان ابراز علاقه داشتند حتي روزي يكي از شاگردان در نزد امام صحبتي از آشيخ فضل الله مي كنند، امام مي فرمايد كه (نگوييد شاگرد من بگوييد رفيق من) البته اين ارتباط صرفا به محيط درس خلاصه نمي شد بلكه بنابر اظهار خانواده شيخ فضل الله امام (ره) دو مرتبه به منزل ايشان آمده بودند اولين بار زماني بود كه ايشان وقتي به مكه مشرف شده بود, يك روز بعد از ظهري به ديدار شيخ آمده بود و يك بار هم وقتي امام در سال 42 به تهران تبعيد شد و از زندان آزاد شدند و به قم برگشتند منزل بعضي از آقايان مي‌رفتند از جمله منزل ايشان با جمعيتي از مردم كه به دنبال امام راه افتاده بودند به ديدار ايشان مي‌روند.

مسلما اين ارتباطات بين امام و ايشان در افكار و روحيات او اثري گذاشته بود كه ايشان هميشه از امام حمايت مي‌كرد و تا آخر عمر در راه امام و انقلاب او مثل كوه محكم ايستاد تا وفاداريش را به استاد فرزانه ثابت كند.

2. مسأله گويي بهانه‌اي براي تبليغ امام(ره)

ايشان معروف است كه مسأله گوي خوبي بوده و احكام را به بيان ساده و بعضي مواقع عملا مسايل را آموزش مي‌دادند وبيشتر مواقع بعد از نماز صبح و نماز مغرب و عشاء در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه (س) و بعد از نماز ظهر و عصر در فيضيه زماني كه مرحوم حضرت آيت الله سيد احمد شبري زنجاني (پدر آيت الله سيد موسي شبيري زنجاني) اقامه نماز مي‌كردند براي مردم و طلاب مساله مي‌گفتند و حتي قبل از انقلاب امام كه از سال 42 شروع شد از رساله امام مسايل را بيان مي‌كردند اما وقتي مسئله انقلاب امام و تبعيد ايشان شروع شد تبليغات ايشان به نفع امام و عليه رژيم در بيشتر جاها در قالب مسئله گويي شروع شد,و به اين صورت در زماني كه به قول آيت الله مؤيدي[26] (به قدري خفقان بود كه به جاي اسم امام در بيشتر نوشته ها (خ) مي‌گذاشتند) ايشان در چنين شرايطي با بي باكي و شجاعت تمام هر جا و در هر مكاني كه مسئله گويي را شروع مي‌كرد از فتوي امام مي‌گفت و با اين كار ياد و نام امام را در اذهان زنده مي كرد و بارها ساواك به خاطر اين کار با ايشان درگير شدند حتي ماموران ساواك در يكي از گزارشات از قول شيخ فضل الله قاسمي چنين نوشته (من در قم فعاليت دارم و در اغلب مساجد فتواي خميني را براي مردم مي‌گفتم خواستند مرا تبعيد كنند و متعهد شدم كه ديگر حرف نزنم ولو در جاهاي خصوصي حرفهايم را ميزنم....)[27]

علاوه بر اين ايشان جزو كساني بودند كه به خاطر فعاليت هاي سياسي ك داشته اند ممنوع المنبر شده بود و اين در گزارشات ساواك به خوبي به چشم مي‌خورد.[28]

3. آقاي صلواتي

همانطوري كه اشاره شد ايشان با صراحت لهجه و با شجاعت تمام هر كجا فرصتي مي‌يافت به نفع امام تبليغ مي‌كرد حتي در زماني كه نام بردن امام در جا هاي عمومي ممنوع بود ايشان با زيركي تمام در جاهاي عمومي به طور غير مستقيم نام امام را مي‌برد.و با عبارتهايي[29] مانند (براي سلامتي آن آقاي كه در نجف است صلوات) يا (سلامتي آن آقايي كه هم من مي‌دانم هم شما مي دانيد صلوات) يا (سلامتي آن آقاي كه نمي‌گذارند اسمش را ببريم صلوات) يا (از اسمش مي‌ترسند صلوات) مردم را تشويق به صلوات فرستادن براي سلامتي امام (ره) مي‌كرد، بخاطر همين در بين ماموران ساواك به آقاي صلواتي معروف شده بود حتي روزي رئيس ساواك در باب اعتراض, به خانواده ايشان كه دنبال آزادي ايشان رفته بودند مي گويد كه براي حضرت رسول يك صلوات مي فرستند چرا ايشان براي سلامتي امام خميني (ره) سه بار صلوات مي‌فرستند.[30]

4. دعاي توسل

طرفداران امام خميني بعد از تبعيد امام برنامه هاي كه داشتند اين بود كه با بهره گيري از مراسم مذهبي، سكوت حاكم بر فضاي كشور را شب كنند و ياد و خاطره‌اي امام خميني را زنده نگه دارند و لذا دست به برگزاري دعاي توسل كردند تا براي آزادي حضرت امام دعا بكنند و نسبت به تبعيد ايشان اعتراض نمايند، در برخي از اين مراسم كه در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه (س) برگزار مي شد ايشان يكي از افراد فعال اين حركت بود كه در گزارشات ماموران ساواك چنين آمده (محترما معروض مي‌دارد؛ شب گذشته پس از نماز مغرب و عشاء در مسجد بالا سر به سرپرستي آشيخ فضل الله قزويني دعاي توسل بر قرار بود, 20 نفر از طلاب بين دعاي توسل ذكر مصيبت نموده(و) نسبت به آقاي خميني و آقا زاده اش دعا كرده و به خائينين مملكت نفرين، ساعت30/20  مجلس خاتمه و جمعيت متفرق شدند مراتب گزارشات به عرض ميرساند.)[31] البته اين مسئله به تدريج حساسيت رژيم را بر انگيخت و به تبع آن معارضه با دعا شروع شد كه نهايتا هم به تعطيلي اين مراسم انجاميد؛ در اين باره حجت الاسلام والمسلمين موسوي نهاوندي اين چنين مي‌گويند: (به منظور جلوگيري از برگزاري دعاي توسل دولت بين حرم و مسجد بالا سر (محل برگزاري دعاي توسل) تيغه كشيد تا مانع حضور و شركت زائرين در مراسم دعا شود.[32]

5.تبعيد به قزوين بهانه‌اي براي ديدار امام (ره)

بعد از تبعيد امام تبليغات ايشان به نفع امام و عليه رژيم شدت گرفت به طوري كه باعث شد ساواك بارها با ايشان درگير شود. و چندين بار ايشان را به زندان انداخته البته با گرفتن تعهد دو باره آزاد مي‌شد اما زماني كه ايشان اقدام به بر گزاري دعاي توسل در مسجد بالا سر حضرت معصومه شد ساواك را  بر اين داشت كه ايشان را به دو ماه اقامت اجباري در قزوين محكوم كند[33] ولي با واسطه گيري يكي از علماي قزوين در استان تهران (كه به احتمال قوي مرحوم علامه رفيعي قزويني باشد) ايشان به جاي تبعيد به قزوين دو ماه تهران باقي ماند و زماني كه برگشتند دو باره ساواک ايشان را براي تبعيد به قزوين گرفتند ولي ايشان از اين فرصت استفاده مي‌كند و به صورت قاچاقي به نجف مشرف مي‌شود و حدود چهار ماه در منزل امام اقامت مي‌كنند).[34]

6 . اعلاميه هاي فضلاي قم

علماي آگاه و هميشه در صحنه قم در مواقع نياز اعلاميه هاي را صادر مي كردند كه در ‌آن امضا هاي علما و فضلاء قم از باب حمايت ديده مي شد از جمله اعلاميه هاي كه در مواقع حساس قبل از انقلاب نوشته شده و با صراحت لهجه از امام حمايت شده و امضاي ايشان هم در آن اعلاميه ها موجود است اعلاميه فضلاي قم به خاطر اعتراض به رژيم شاهنشاهي در زماني كه امام را از تركيه به عراق تبعيد كردند.[35]

و نامه سر گشاده جمعي از حجج اسلام و فضلاء حوزه علميه قم به نخست وزير (هويدا)[36] و همچنين در تسليت نامه محصلين حوزه عمنيه قم به پيشگاه مقدس بزرگ مرجع تقليد مسلمانان همان حضرت آيت الله خميني به مناسبت سالگرد فاجعه 15 خرداد (سال45 )[37]

همانطور كه در گزارشات ساواك آمده[38] كه خود اين امضاها در آن زمان از طريق ساواك كنترل مي‌شده و عاملين و مسببين آنها را شناسايي مي‌كردند مع الوصف طلاب بخصوص در چنين مواقع صحنه را خالي نمي‌كردند و با امضا كردن ، حمايت و وفاداري خود را به امام (ره) ثابت مي‌كردند

7. بازار تهران

اين عالم بزرگوار در طي مبارزات همانطور كه  اشاره شد بارها بدست ساواك زنداني و تبعيد و اذيت و آزارشد ولي اين شاگرد شجاع امام خميني (ره) باز از گفتن حرف حق باكي نداشت و هر كجا فرصتي يافت براي امام تبليغ كرد تا جاي كه بنابر گزارشات ساواك احساس كردند كه اينگونه عناصر وجود شان در منطقه حساسي چون قم  ضرر دارد و موجبات تحريك ديگران را فراهم مي كندخانواده ايشان در اين مورد مي‌گويند [39] (در آخرين بار كه او را گرفتند يك هفته زندان بود، و چون من يك زن تنها با دو دختر بودم و سر پرستي نداشتم لذا مي‌ترسيدم كه ايشان را به جاهاي دور ( مانند سنندج) تبعيد كنند و لذا يك هفته با دخترانم هر روز صبح تا شب پشت سازمان امنيت مي نشستم تا او را آزاد كنند ولي اثري نكرد تا اينكه مجبور شدم و به خانه رئيس ساواك رفتم و از او خواهش كردم كه آقا من سر پرست ندارم و با اين دو تا دختر چه كار كنم و زندگي برايم مشكل است گفت فردا بيا سازمان ببينم برايت چكاري مي توانم بكنم فرداي آن روز كه به سازمان رفتم پرونده ايشان را در آوردند رئيس ساواک گفت اينكه پرونده آقاي صلواتي است, من فقط براي تو يك كار ميتوانم بكنم و آن اينكه در پرونده اش ميتوانم بنويسم كه ايشان در قم نباشد, فقط در اين صورت ايشان را مي توانم آزاد كنم و در غير اين صورت كاري نمي توانم بكنم ايشان برود همان تهران بماند (چونكه مدتي در تهران مانده بود و ظاهرا چون در نوجواني هم ايشان در تهران بزرگ شده بود به تهران بيشتر مايل بوده) لذا در پرونده ايشان نوشته شد كه نبايد در قم بماند و وقتي ايشان آزاد شد حدود سالهاي1348 بود كه به تهران رفت و تا زماني که زنده بود در مسجد جامع واقع در بازار تهران همان مسجدي كه مرحوم آيت الله سيد حسن سعيد تهراني اقامه نماز مي‌كردند ماند, در مسجد جامع يك اتاقي كه حد اقل يك نفر مي توانست در آنجا بخوابد زندگي كرد و حدود بيش از 8 سال دور از خانواده به خاطر اهداف امام   (ره) استقامت كرد, البته ايشان بعد از سال اولي كه از قم بيرون شد هر ماهي براي گرفتن شهريه به قم مي آمدند و هر موقع كه ساواك مي فهميد كه ايشان آمده باز ايشان را به تهران بر ميگرداندند.

8 . نچشيدن ثمره انقلاب

ايشان بعد از 8 سال دوري از خانواده بالاخره در دي ماه سال 1356 بيمار شدند و اين بيماري او را مهلت نداد كه ثمره انقلاب امام و يارانش را ببيند و در شب 25/10/1356 در حالي كه حكومت نظامي شديدي به خاطر ايام 19 دي سال 56 در قم حاكم بود دار فاني را وداع گفت و شبانه با حضور 4 نفر از اقوام مخفيانه در كنار امامزاده معروف قم شاه احمد بن قاسم واقع در خيابان سميه (الآن) بعد از سالها رنج و دوري آرام گرفت.

البته در مورد بيماري ايشان همسرش چنين مي‌گويد[40] (ايشان در سال آخر عمرشان مشكل خاصي از نظر جسمي نداشتند ولي زماني كه پسر بزرگ امام (ره) مرحوم سيد مصطفي خميني  به صورت مشكوكي از دنيا رفتند ايشان دايما مي گفتند كه مصطفي نمرد بلكه او را كشتند و فوت آقا مصطفي و داغ و غصه ايشان آقا را مريض كرد و اين مريضي او را (چون سنش هم زياد بود) از پا در آورد.)

(حضرت آيت الله مسعودي خميني در مورد رابطه ايشان با آقا مصطفي فرمودند كه ايشان بيشتر با آقا مصطفي رفيق بودند)[41]  البته اين رفاقت طوري بوده كه خانواده ايشان ميگويند كه (ايشان زماني كه آقا مصطفي مرحوم شدند ايشان شديدا گريه مي‌كردند و دايما مي‌گفتند كه من به چله آقا مصطفي نمي رسم)[42]

9. پيچيدن بوي عطر

خانواده اين مرحوم در مورد زمان فوت ايشان اظهار داشتند كه (زماني كه ايشان از دنيا رفتند يك بوي عجيبي در منزل پيچيد كه خيلي خوش بود هر كس كه وارد مي‌شد مي‌گفت اين بو از كجا ميآيد مي گفتيم ما هم نمي دانيم (ما كه نزديم) همه به خاطر اين حقيقت گريه مي كردند.)[43]

                

                                           

                                          خداوند ما را با امام و يارانش محشور بفرمايد انشاء الله


 

پي‌نوشت‌ها



[1]. تاريخ ظهور الحق ج8، ق1، صص628,602، به نقل از جستار هاي از تاريخ بهائي گري در ايران ص14 نوشته عبدالله شهبازي.

[2] بر گرفته از همان.

[3] البته در مورد اينكه چرا ايشان افسري را رها مي‌كند در مصاحبه‌اي كه در سال 1385 با حجت الاسلام والمسلمين سيد مسيح پرونيجي شده چنين مي‌گويد (ايشان به خود من تعريف مي‌كردند كه روزي درجه داري را  ديدم كه به ناحق شلاق مي‌زنند با خود گفتم كه اولا من هنوز به اين درجه نرسيده‌ام؛ اين آقا كه به اين درجه رسيده حال و وضعش اين است و ثانيا؛ اينها كارشان ناحق است و به ناحق كار مي‌كنند پس اين شغل به درد نمي خورد.)

[4] برگرفته از مصاحبه با سيد مسيح پرونيجي 1385  و مصاحبه با خانواده اين مرحوم سال 1385 .

[5] برگرفته از مصاحبه با سيد مسيح 1385 و حجت الاسلام والمسلمين شيخ رحيم بوئيني سال1386.

[6] مصاحبه‌اي با پير مردان روستاي كله دره در سال 1385.

[7] وسايل الشيعه ج16 ص 348.ص21731 به نقل از كتاب اخلاق الهي ج 27 استاد آيت الله مجتبي تهراني.

[8] روضه خوان، منبري معروف قم سيد محمد آل طاها بود.

[9] مصاحبه با خانواده ايشان آذر ماه 1386.

[10] مصاحبه با آيت الله مسعودي خميني آبان ماه 1385.

[11] مصاحبه‌اي با پير مردان روستاي كله دره در آبان 1385.

[12] مصاحبه‌ با حضرت آيت الله اشتهاردي تابستان و آذر ماه 1386.

[13] مصاحبه با حضرت آيت الله ملكوتي آبان ماه 1386.

[14] بحار، ج78 ص380 به نقل از كتاب شيدا (در تحليل از عارف شيدا آيت الله سيد عبدالكريم كشميري) ص 83.

[15] مصاحبه با آيت الله افتخاري امام جماعت مدرسه گلپايگاني قم.

[16] مصاحبه با ايشان تابستان 1386.

[17] ميزان الحكمه ج6ص 340 ح10906.

[18] همان ج7 ص 367 ح12886.

[19] مصاحبه با داماد وسطي ايشان آقاي فتانتي وكيل دادگستري تهران . 1385

[20] مصاحبه با ايشان در سال 1385.

[21] مصاحبه با داماد وسطي ايشان آقاي فتانتي1385.

[22] وسايل ج16 ص 365 به نقل از آيين زندگي ص 137 احمد حسين شريفي تدوين نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها.

[23] مصاحبه در سال 1386.

[24] مصاحبه  با حضرات آيات در سالهاي 1385و1386.

[25] مصاحبه با آيت الله اشتهاردي در تابستان 1386.

[26] مصاحبه با آيت الله مؤيدي 1385.

[27] آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي شماره بازيابي 01102097.

[28] آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي شماره بازيابي 00198105.

[29] اين تعبيرات مختلف از مجموعه مصاحبه هاي مختلف جمع آوري شده.

[30] مصاحبه با خانواده ايشان آذر ماه 1386 .

[31] آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي شماره بازيابي 00670065

[32] تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي187 نوشته عبدالواهب فراتي به نقل از علل و زمينه هاي تبعيد امام خميني، اكبر فلاحي ص 102 انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي

[33] امام در آيينه اسناد ساواك ج11 ( امام و نيروهاي موثر در نهضت و مبارزه)ص 126.

[34] مصاحبه با خانواده ايشان آذر ماه 1386

[35]. امام در آيينه اسناد شهرباني (سير مبارزات امام (ره) به روايت اسناد شهرباني) ج2 ص 281 الي 287.

[36] همان ج 3 ص325 الي329.

[37] همان ج4 ص 14 الي 17.

[38] آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي بازيابي با شماره هاي 00203130 و 00670054 و 00670055.

[39] مصاحبه با خانواده ايشان آذر ماه 1386

[40] مصاحبه با خانواده ايشان آذر ماه 1386 و آبان 1385.

[41] مصاحبه با آيت الله مسعودي خميني آبان ماه 1385.

[42] مصاحبه با خانواده ايشان آذر ماه 1386 و تابستان 1386.

[43] مصاحبه با خانواده ايشان آذر ماه 1386 و آبان 1385.

نکته ها

1اسم اصلی شیخ فضل الله قزوینی نصرت الله فتحی شیرزادی میباشد ولی زمانی که از روستا خارج میشود ودر تهران مشغول تحصیل دردانشکده افسری میشود وازآنجا موقعی که قصد فرار مکند شناسنامه اش جامیماند ولذا این شناسنامه ای که دارد را مرحوم شاه آبادی استاد اخلاق امام زمانی که وی در دوران مجردی(که حدود 40سالگی مجرد بوده )تابستانها ازقم به تهران میرفته وظاهرا هم ازایشان استفادهم کرده وشخصی به نام فضل الله قاسمی مرده بوده وشناسنامه او را مرحوم شاه آبادی به وی

می دهد که این شناسنامه صادره خمین میباشد

2 ایشان پدر ومادرش درایین بهائیت بوده وخوده وی هم ظاهرا تاسن جوانی  هم در این آیین وده ولی زمانی که از تهران به قم فرار می کند وبا مرحوم حائری یزدی موسس حوزه علیه قم آشنا می شود خودش را به عرضه می کند و توسط  وی دین اسلام را قبول میکنددرموردگفته شده او آدم بیسوادی بوده وازنظر مالی هم نگدست بوده وچون کسانی  که در آن زمان بهائیت اختیار می کردند از طرف بهائیان حمایت مالی می شده ولذا این آیین گرایش پدا میکند